تبريک و تشکر


آقای مهندس عزت اله ضرغامی،

انتخاب جناب عالی را به رياست مجدد بر صدا و سيما تبريک گفته.و مراتب تشکر و امتنان خود را از زحمت های شما در دوره  5 ساله گذشته، که منجر به ايجاد حس تنفر عميق و قلبی اين جانب از رسانه ملی جمهوری اسلامی گرديد،ابراز مي دارم.

در پر تو ايجاد شدن اين حس تنفر بنده ده ها جلد کتاب مفيد مطالعه نمودم.و از اين که با تلاش شما وقت
بنده به بطالت نگذشت،خود را مديون شما ميدانم.
اميد است با تلاش های پيگير شما در دور جديد رياست 5 ساله تان،اين حس تنفر را به تمام جوانان با
فکر وطن تسری داده  و موجب جهش فکری در اين نسل کم مطالعه گردید.

من الله تو قيف

ديو ديکتاتوری


چند هفته پيش سه تا کتاب از خاطرات سياسی زندانيان زمان شاه به دستم رسيد.از آنجايی که تشنه
کتاب هستم و روند تحولات سياسی اجتماعی منتهی به انقلاب خيلی برام جالبه و هنوز هم گنگ و مبهمه،
سه سوته هر سه تا کتاب رو خوندم.
البته عمدتا زندانيان چريکهای فدائی خلق و توده ای ها بودند.خاطرات عباس سماکار همونی که ميخواست
وليعهد رو گروگان بگيره تا زندانيان سياسی رو آزاد کنه هم جز اين سه کتاب بود.که ايشون رو با خسرو
گلسرخی و کرامت دانشيان و چند تای ديگه محاکمه کردند و اون دوتا اعدام شدند و سماکار ابد خورد.
نکته جالب زندگی و نظم خود ساخته ای بود که در زندان به وجود آورده بودند.توي بند يه کمون داشتند
که اشتراک همه چيز بود.يعنی مواد غذايی،پول و لباسهائی که خانواده ها برای ملاقات می آوردند،متعلق
به کمون بود و بين همه به يکسان تقسيم ميشد.که به نظرم کار خوبی بود.
اما تا مدتها ديدن تلوزيون  که يک کالای لوکس بورژوايی به حساب می آمد ممنوع بود.پوشيدن لباس
با رنگ شاد،خنديدن با صدای بلند،ارتباط و حرف زدن با زندانبانها،زياد خوابيدن،...همه بورژوايی و
نشانه ای از فرد گرايی و نوعی اخلاق غير انقلابی به حساب می آمد.ورزش اجباری،مطالعه اجباری،
سکوت اجباری،.....
به نظرم ما همه يک ديو ديکتاتوری و استبداد درونمون داريم.فرقی نميکنه مذهبی سنتی باشيم يا توده ای
لننیستی يا مجاهد يا...اگه اين ديو استبداد و ديکتاتوری درونمون بيدار بشه همه آسيب می بينند حتی خودمان.
هر وقت به اين نتيجه رسيديم که فکر من و برداشت و احساس من از بقيه درست تر،بهتر و بالا تر است،همون
موقع اون ديو بيدار شده و داره تنوره ميکشه.هيچ فرقی هم نميکنه جزو کدوم دسته فکری باشيم.